پرهام پرهام ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

پرهام مهربونم

گذر زمان

سال 91 که رفته بودیم مشهد باغ وحش هم رفتیم . اونجا یه اسب داشت که نژادش کوتاه قد بود پرهام رو سوار کردیم و عکس گرفتیم اون موقع پرهام تقریبا 11 ماهه بود. امسال هم رفتیم باغ وحش و دو مرتبه با همون اسبا عکس گرفتیم . پرهام حالا 27 ماهه است .   این هم گذر یکساله زمان واسه پرهام . به نظرم لپ هاش آب شده و کمی بزرگتر شده ولی از نظر ظاهری تفاوت چندانی نکرده . ...
23 مهر 1392

ادامه سفر مشهد

روز پنچ شنبه محمد و غلامرضا می خواستند بروند سرزمین موجهای آبی . پس پرهام با من بود . با آغا و مامان و نوشین رفتیم حرم . موقع نماز ظهر که شد دیدم پرهام می خواد اذیت کنه . منم آمدم آهنگ توی ده شلمرود رو واسه پرهام گذاشتم که نگاه کنه و ما هم بتونیم نماز بخونیم . ولی خیلی ضایع بود امام جماعت داشت سوره حمد و احد رو می خواند و آهنگ دلنشین توی ده شلمرود حسنی تک و تنها بود  هم بلند بود دیدم خیلی ضایع هست موقع سجده آهنگ رو خاموش کردم حالا پرهام گیر داده که برام روشن کن موبایل رو به سمت من می گیره و همین که من می خواستم موبایل رو بگیرم می گرفتش به سمت نوشین و حسابی ما رو گداشته بود سر کار . خلاصه نماز ظهر گذشت  و موقع نماز عصر گفتم بذار...
22 مهر 1392

سفر مشهد

 ساعت 15:30 روز سه شنبه 92/7/16 پرواز داشتیم . زمان پرواز دقیقا با خواب پرهام یکی شده بود نگران بودم که شاید اذیت بشه ولی همین که هواپیما بلند شد پرهام خوابش برد و یک ساعتی خوابید و ما هم خوشحال . روز سه شنبه حرم نرفتیم ولی چهارشنبه صبح به سمت حرم حرکت کردیم ، خیلی خوب بود . پرهام با محمد بود . قبلش کلی توصیه کردم که حواست به پرهام باشه گم نشه کسی بچه رو ندزده و هزار تا داستان واسه محمد تعریف کردم که حسابی حواسش رو جمع کنه . بعد از حرم من و نوشین رفتیم سرزمین موجهای آبی که اونجا هم حسابی خوش گذروندیم . ادامه دارد ...
22 مهر 1392

دومین سفر پرهام به مشهد

                    فردا راهی مشهد هستیم . این دومین سفر هوایی پرهام هست . اولین سفرش هم به مشهد بود . از یک ماه قبل تدارک سفر رو دیدیم ولی چون اینجا ایران هست هیچ چیز قابل پیش بینی نیست . می خواستیم ساعت 8:30 صبح پرواز داشته باشیم که هر جا رفتیم بلیط گیرمون نیامد و شد ساعت 15:30 . بنابراین یک روز رو از دست می دهیم . قرار بود از طرف پست بانک هتل بگیریم که چند روز مانده به سفر اعلام کردند این دفعه قرعه کشی شده و اسم شما در نیامده . اینم از مکان . حالا قرار شده از طرف پست بهمون هتل بدن و اگه نشد می ریم یه باغ سمت طرقبه ولی فکر کنم حسابی سرد باشه و به درد پرهام نخ...
15 مهر 1392

صفر تا نه ماهگی پرهام

کلاس خودکاوی که می روم یه قسمت به نام کودک درون داره . اون روز گفت از مادرتون بپرسید تا 9 ماهگی شما چه اتفاق هایی پیش آمده . ما هم قبل از اینکه از مامان جونمون بپرسیم گفتیم اول خودمون در مورد پرهام این نه ماهه رو بنویسم . خوب ، پرهام که می خواستم طبیعی دنیا بیارم ولی گل پسرمون توی شکم مامانش پیپی کرد و مجبور شدیم اورژانسی سزارین بشم و چقدر از این بابت خوشحالم . روزی هزار مرتبه خدا رو شکر می کنم که دستشویی کرد . من کجا و طبیعی کجا . از طرف دیگه دکتر هلاکویی هم می گه بچه هایی که سزاریانی به دنیا آمدن از نظر روحی وضعیت بهتری دارند و آسیب های کمتری هنگام تولد دیدن. خلاصه پرهام بیمارستان دنا ساعت 5:10 صبح  به دنیا آمد. این عکس شاید پ...
7 مهر 1392

ادامه تا 9 ماهگی

خلاصه داشتم می گفتم اولین عروسی که رفتی 2 ماهه بودی و عروسی دوست بابا بود این اولین عروسی بود که شما رفته بودی و اولین عروسی بود که ما می رفتیم و ناهار به جای شام سرو می شد . آخه داماد ترک بود و ترکا عادت دارن مراسم رو در طول روز می گیرن خیلی پسر خوبی بودی . دوماهه و نیمه که بودی توسط دکتر موذن ختنه شدی . با بابا و عمو امیر رفتیم ، عمو امیر حالش بد شد و دکتر بهش خرما داد بعد که به خونه آمدیم کلی گریه کردی عمه آزاده تو رو بغل کرده بود و تکونت می داد تا آرام بشی حدود 3 الی 4 ساعت خیلی بی تاب بودی ولی بعدش خوب شدی و تا صبح خوابیدی. جشن ختنه سورون  و عقیقه کردنت رو با هم توی باغ صحت گرفتیم که خیلی خوش گذشت . هنوز خوب نشده بودی ک...
7 مهر 1392
1